شعر پدر کد 01
یک عمـر علی گفت و در این دار مکافات
با عشق علی شاه ولایت بـه جنان رفت
او ذکر حسین داشت به دل در همه احوال
با عشق حسین ابن علی او ز جهان رفت
شعر پدر کد 02
به یاد شمع رویت همچنان پروانه میسوزم
تورفتی من به جایت اندر این کاشانه می سوزم
گهی آیم کنار قبر تو دیده گریان
گاهی از مهربانی های تو در خانه میسوزم
شعر پدر کد 03
شانه اش مارا پناهی بود و رفت
شانه مان را تکیه گاهی بود و رفت
رفت و رفت غمهای ما بیشتر شد
شادی ما یک نگاهی بود و رفت
شعر پدر کد 04
ای پدر ای عارف نیکو خصال
ای که قدرت را نداشتم هنگام وصال
خوش بخواب اینجا که این دنیای دون
چون تو گوهر کم دهد از خود برون
شعر پدر کد 05
پدر سنگ مزارت را به آه وناله میبوسم
به عشق وزحمت چندین وچندین ساله میبوسم
اگر دنیا شود گلشن گلی جز تو نمی یابم
ز چشمم زاله میریزد تورا چون لاله می بوسم
شعر پدر کد06
یادت به خیر، ای پدر، ای رهبری که مرگ
کوتاه کرد، پای تو از کاروان ما
کانون عشق بودی و سرمنزل امید
درمان درد و همدم روز و شبان ما
شعر پدر کد 07
پدر رفتی و این دل بهانه میگیرد
سراغ تو از اهل خانه میگیرد
بدین امید خوشم که در سرای دگر
یقین دست تو خدای یگانه میگیرد
شعر پدر کد08
ای محمد با علی شد نام تو
مهر اولاد طهورا کار تو
همنشین با آل طاهایی پدر
در پناه لطف زهرایی پدر
شعر پدر کد 09
روشنی بخش دل هر با هنر باشد پدر
بهترین سرمایه از بهر پسر باشد پدر
کس نمیداند مقامش را بجز یزدان پاک
آسمان زندگانی را قمر باشد، پدر
شعر پدر کد 10
افسوس، صد افسوس پدر از کف ما رفت
آن گوهر تابنده و پر مهر و وفا رفت
ما را نبود چاره به جز صبر در این غم
با حکم خدا آمد و با امر خدا رفت
شعر پدر کد 11
از میان جمع ما نام آوری خوشنام رفت
وی بزرگ خاندان بود، چه خوش فرجام رفت
بود مولایش، علی، در لحظه های عمر او
جانب پروردگارش، با دلی آرام رفت
شعر پدر کد12
چون سایه ی رب بر سر ما سایه پدر بود
برسایه ی رب در صحف همسایه پدر بود
ایزد چو بفرمود که او رب صغیر است
در دفتر عشق آیه و سرمایه پدر بود
شعر پدر کد 13
چون سایه ی رب بر سر ما سایه پدر بود
برسایه ی رب در صحف همسایه پدر بود
ایزد چو بفرمود که او رب صغیر است
در دفتر عشق آیه و سرمایه پدر بود
شعر پدر کد 14
مهربان بابا تو رفتی جان ما را سوختی
آتشی از هجر خود بر جان ما افروختی
تا که هستیم در فراقت اشک ریزیم همچو شمع
چون که با رنج فراوان شمع ما افروختی
شعر پدر کد 15
شرری زدی به جان ها، که بیان آن نشاید
گهر دلم تو بودی، که به خاک آرمیدی
دل ما شکسته اما، تو نمرده ای پدر جان
که تو از فنا گذشتی، به سر بقا رسیدی
شعر پدر کد 16
ناگهان رفت از برم، هرگز نباشد باورم
تا بمیرم از فراقت، دل بسوزد، پدرم
همچو شمعی سوختی، با کس نگفتی درد دل
پیش رویم جان سپردی، کی رود از خاطرم؟